کتابخانه فرهیختگان | ||
نشست کتاب خوان کتابخانه ای مرداد ماه کتابخانه فرهیختگان مورخ 25/5/97 با معرفی دو عنوان کتاب در محل کتابخانه برگزار گردید.
شماره نشست: 3 شهرستان : زنجان کتابخانه : فرهیختگان سهرین ماه برگزاری مرداد ماه عنوان کتاب: سلام ، روباه قرمز نویسنده کتاب: اریک کارل ناشر : قو محل نشر: تهران موضوع : رنگ ها، داستانهای حیوانات معرفی کننده : نرگس نجفی معرفی کوتاه:.این کتاب با نظر به نظری? رنگهای گوته، شاعر، نویسنده، داستان نویس و فیلسوف معروف آلمانی نوشته شده است. آشنایی با چرخ? رنگ گوته و شناخت رنگهای مکمل میتواند در فهم درست جهان رنگارنگ پیرامون و لذّت از آن اثر چشمگیری داشته باشد. قورباغه کوچولو میخواهد برای جشن تولدش دوستانش را دعوت کند. روباه قرمز، پروانه بنفش، گربه نارنجی، مار سبز، ماهی آبی و سگ سیاهوسفید همگی دوستان او هستند که به مهمانی دعوت شدهاند. ولی وقتیکه مهمانها از راه میرسند مامان قورباغه حسابی گیج میشود. روباهِ قرمز، سبز، پروانه بنفش، زرد، گربه نارنجی، آبی و رنگ بقیه دوستان قورباغه کوچولو هم متفاوت است. قورباغه کوچولو به مادرش میگوید: «مامان معلوم میشود به انداز? کافی به آنها نگاه نکردی!» «سلام روباه قرمز» تلاش دارد با زبانی ساده و شیوهای کاربردی، ملموس و تصویری مفهوم رنگهای مکمل را به کودکان بیاموزد. نویسنده در این کتاب علمیتخیلی از کودکان دعوت میکند تا رنگهای مکمل را کشف کنند و همزمان از داستان قورباغه کوچولو و دوستان رنگارنگش هم لذّت ببرند. این کتاب به خوانندگانش اجازه میدهد به رمز و راز دنیای رنگها پی ببرند؛ گرچه بهرهگیری از جادوی خیره شدن به رنگها نیز کمکحال نویسنده در جذابیتبخشی و باورپذیری نظریة مطرحشده در این کتاب است.
شماره نشست: 3 شهرستان : زنجان کتابخانه : فرهیختگان سهرین ماه برگزاری مرداد ماه عنوان کتاب :داستان های موموشی(کلمه ی مخصوص و چهار داستان دیگر) نویسنده کتاب: کلر ژوبرت ناشر:دانش نگار محل نشر:تهران معرفی کننده:اسما قدیملو معرفی کوتاه :«داستانهای موموشی» اثر «کلر ژوبرت» از جمله کتابهایی است که با طرح تمثیلهای نزدیک به واقع کودکان و بزرگترها را در موقعیتهای گوناگون تصمیم گیری قرار میدهد و به آنها کمک میکند با خواندن ماجراهای موموشی جسور و زرنگ قصه، راهحلهای مختلفی در خصوص حل مشکلات بهویژه مشکلات ارتباطی کودکان خردسال در سنین رشد را بیاموزند. موموشی یک بچه موش بازیگوش بود با مامان و بابا توی جنگل زندگی می کرد لانه ی ننه موشه ،مادربزرگش،نزدیک لانه شان بود.موموشی خیلی دوست داشت فکرکند تا برای هر مشکلی راه حلی پیدا کند....
[ پنج شنبه 97/5/25 ] [ 12:0 عصر ] [ شهلا بیگدلی ]
[ نظرات (بدون) ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |